نوشته شده توسط : رنگین کمان

ziba (9)

یكى از یاران رسول خدا (ص) فقیر شد.

خدمت رسول خدا  آمد و شرح حال خود را بیان كرد. پیغمبر فرمودند :


برو هر چه در منزل دارى اگر چه كم ارزش هم باشد بیاور!


آن مرد انصار رفت و طاقه اى گلیم و كاسه اى را خدمت پیغمبر   آورد.


حضرت آنها را در معرض فروش گذاشت و فرمودند: چه كسى اینها را از من مى خرد؟

مردى گفت : من آنها را به یك درهم خریدارم . 

حضرت فرمودند: كسى نیست كه بیشتر بخرد!

مرد دیگرى گفت : من به دو درهم مى خرم .

پیغمبر به ایشان فروخت و فرمودند: اینها مال تو است .


آن گاه دو درهم را به آن مرد انصار داد و فرمودند: با یك درهم غذایى براى خانواده ات تهیه كن و با درهم دیگر تبرى خریدارى كن و او نیز به دستور پیغمبر  عمل كرد.


تبرى خرید و خدمت پیغمبر  آورد. حضرت فرمودند: این تبر را بردار و به بیابان برو و با آن هیزم بشكن و هر چه بود ریز و درشت و تر و خشك همه را جمع كن ، در بازار بفروش .


مرد به فرمایشات رسول خدا  عمل كرد. مدت پانزده روز تلاش نمود و در نتیجه وضع زندگى او بهتر شد.


پیغمبر گرامى  به او فرمودند: این بهتر از آن است كه روز قیامت بیایى در حالى كه در سیمایت علامت زخم صدقه باشد.



:: برچسب‌ها: داستان کوتاه آموزنده ,
:: بازدید از این مطلب : 221
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 21 آبان 1395 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد